سوفياسوفيا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات كودكي يگانه دخترم

مسافرت سوفیا تو دل مامانی

دختر قشنگ مامان  اولين سفري كه تو تو دل ماماني بودي،كوير مصر بود عزيز دلم.اقامتمون هتل بالی بود. ٢ اسفند ٩٠ با ماماني و بابايي و خاله جونت .خيلي خيلي خوش گذشت ،البته اون موقع من ١١ هفته ام بود و نميدونستم ني ني كه تو دلم دخمل يا پسر. هفته بعد كه برگشتيم من با خاله جون رفتم سونو و دكتر گفت دختر قشنگ ترين حسي كه بهم داد اشك تو چشام جمع شده بود و اشك ميريختم. از اون روز به بعد خداوند آرامشي به من داد كه تا الان توي زندگيم با هيچ چيز عوض نميكنم. ددي كل خونه را گل بارون كرد. اين هم عكس هاي اولين سفر ني ني ١١ هفته     دریاچه نمک     کویر مصر      ...
23 خرداد 1392

دل نوشته روز پدر

سوفياي مامان خوبي عزيزم همه چيز رو به راهه؟ همش با خودم ميگم الان تو دلم داري چي كار ميكني؟بازي؟خواب؟شيطوني؟ شايد هم مثل من دلت تنگه داري غصه ميخوري؟ دلت ميخواد بياي بيرون و من و ددي و از نزديك ببيني؟ سوفيا جان ماماني تا ١٤ روز ديگه مياد پيشمون خيلي خوشحالم نميدونم اون لحظه اي كه تو فرودگاه ميبينم چه حسي دارم بعد از ٢ ماه و نيم انتظار،واي حتي تصور اون صحنه هم برام هيجان آوره چه برسه واقعيت. دخترم وقتي ماماني بياد پيش ما ددي از پيش ما ميره آخه تا همين الانش هم خيلي شده اما به خاطر آينده تو اين دوري و سختي و تحمل ميكنيم سوفيا كوچولوي ما ٢ روز ديگه تو ايران روز پدره.روزی که سال دیگه تو هم باید به ددی هدیه بدی....
23 خرداد 1392

خرید toys سیسمونی

سوفيا جان اين عروسك ها رو خاله نگار براي تو خريده هر روز بهم زنگ ميزنه و در مورد اتاقت با هم حرف ميزنيم .اگه اون نبود من هيچ كس و نداشتم تا واسه دخترم اتاقشو بچينه من خيلي مديون خاله نگار هستم چون دلسوزانه واسم اين كارها رو ميكنه حالا ميخوام چند تا از چيزايي كه واست خريده رو بهت نشون بدم . آویر کریر،جغجغه،دندونی،عروسک خرسی   tolo crazy eyed bird & tolo pull along pony T olo First Friends Girl Black & tolo musical jack in the box tolo postman and dog & tolo sheep   عروسک hellokitty   و باز ادامه داررررررررررد سوفیا جا...
23 خرداد 1392

روز عشق

دختر عزيزم اين عكس و روز ولنتاين گرفتم .روزی که همه ما به کسایی که خیلی برامون عزیزن کادو میدیم و این بهانه ای است برای عشق ورزیدن به هم .قربون قدمت برم جوجه آخه این اولین و آخرین سال ولنتاین ٢ تاییمون بود.از سال دیگه یه نیم وجبی هم بهمون اضافه شد. تازه ١ هفته بود كه من فهميدم حاملم من تو خونمون مهموني گرفتم و خاله شيوا و خواهر و برادراش بودن و خاله نگار و محمد جون خاله نوشينتم بود با شوهرش اومده بودن خونه ما خيلي شب خوبي بود من و خاله نگارت همون روز رفتيم دسته گل رز و نرگس واسه شوهرامون خريديم با اين شكلات ها كه روي ميز ه ،اين كاپ كيك ها رو هم خاله نگار درست كرده بود همش آهنگ گذاشتيم و شادی.  توام با ما تو مهموني بودي آخر ش...
23 خرداد 1392

خاطرات يك جنين به مناسبت ورود ام به هفته 26

خاطرات یک جنین .... تا چند وقت پیش نبودم اما حالا زندگی مشترکم را شروع کردم و فعلا برای مسکن، رحم ماماني را برای چند ماه اجاره کردم........البته به محض تمام شدن مهلت صاحب خانه مرا بیرون می اندازد و تمام وسایلم را هم می گذارد توی کوچه.. گاهی وقت ها فکر میکنم مگه چه کار بدی کردم که مرا به تحمل یک حبس 9 ماهه در انفرادی محکوم کرده اند ؟؟؟؟!!!!!!!!! امروز موقع سونوگرافی هرچی برای دکتر دست تکون دادم که از من عکس نگیر نفهمید،الان حسابی نگران شدم می ترسم عکس هایم پخش شوند چون از نظر پوشش اصلا در وضعیت مناسبی نبودم امروز همش می خواستم بروم گشت و گذار اما ماماني اینقدر نگران گم شدن من است آنچنان مرا با بندناف بسته است که نمی گذارد دور شوم اینکه بعض...
23 خرداد 1392

روزی که خدا به من دخمل داد

  سوفیا خوشگلم اين عكس براي من خيلي عزيز من اينجا ٣ ماهم تمام شده بود صبح اون روز با مادر و خاله نگارت رفتيم سونوگرافي اولين بار بود كه تورو تو شكمم ديدم همش دلم ميخواست زود تموم بشه و اقاي دكتر بگه بچت سالمه كه خدا رو شكر گفت همه چي خوبه و بچت سالمه.  وقتي داشت سونوگرافي ميكرد يه دفعه گفت بچت دختر من و خاله نگارت يه دفعه به هم نگاه كرديم و خيلي خوشحال شديم  من نا خدا گاه اشک میریختنم ،خاله نگار دستم و گرفت تا آروم شدم انگار خدا دنیا را به من داده بود. بعد مامان و بابام بهم زنگ زدن و كلي خوشحالي كردن  اون روز رفتم خونه مامانی يه سري لباس نوزادي دخترونه داشتيم اورديم روي مبل چيديم ك...
23 خرداد 1392

اولين پست

به نام خدای مهربان ،خدای بخشنده،خدای خوبی ها دختر قشنگم سلام امروز 26/ارديبهشت/92 عزيزم. تو الان 23 هفته كه تو دل ماماني. جات خوبه عزيزم سوفيا جان من و ددي فعلا از خونمون خيلي دوريم،خيلي خيلي دور. برات اين وبلاگ و درست كردم كه بعدها بخوني و بدوني با هم چه خاطراتي و سپري كرديم.  عزيزم چند شبه خيلي تو دلم وول وول ميخوري. چيه ماماني حالا حالا ها مونده تا بياي بيرون بيخودي بي تابي نكني به قول ماماني (اينجا هيچ خبري نيست) عزيز دلم سعي ميكنم روزي 1 بار يا ديگه هفته 1 بار بيام برات خاطراتتو بنويسم اما اگه ماماني دير به دير اومد تو به بزرگ اون قلب كوچيكت ببخش. آخيش چه حس خوبيه تو پيشمي. اميد زن...
23 خرداد 1392

happy mother's day

سوفيا جان  سلام  قربونت برم كه منو مامان كردي دخترم امسال اولين ساليه كه من هم مامان شدم ،به خاطر همين امسال اين روز و ٣ تايي جشن گرفتيم. من و تو ددي. اين كارت پستال خوشگل هم ددي هديه داد. انشالا سال ديگه همچين روزي تو ديگه براي خودت خانمي شدي.قربونت برم كه ميخواي مامان صدام كني. لحظه لحظه زندگيم احساست ميكنم. از همين جا اين روز و به فرشته زندگي خودم هم تبريك ميگم،مامان مهربونم روي ماهت و مي بوسم.بي صبرانه منتظر اومدنت هستيم.       مادر عزیزم هیچ چیز جای خالی تو را برای من پر نمیکنه پس کی میای پیشم   ...
31 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

ناز نازه من ،سوفیا خانم اینم از اولین خرید من برای پرنسس خانم.دارم تصورت میکنم تو این لباس ها چه جیگری میشی عزیز دلم.انشالا لباس عروسیت عروسکم .     پرنسس خانم توت فرنگی خانم ...
28 ارديبهشت 1392