درد و دل من و سوفیا
سلام ماماني،سلام عشق من
امروز ٢٩ هفته است كه تو در وجودمي ،و من هر روز كه ميگذره بي صبرانه منتظر روز در اغوش گرفتنت هستم
عزيز دلم، مامان امروز خيلي تو دلش غصه بود،نميخوام ناراحتت كنم اما ديروز بابايي از پيشمون رفت،خيلي خيلي ناراحتم،ارزو داشتم روزي كه تو به دنيا مياد اون هم صورت قشنگت و ببينه،اما افسوس كه تا ٢ ماهگي تو را نخواهد ديد ،دخترم خيلي نگران آينده توام،همش نگرانم خداي نكرده نا ارومي كني و من و تو اين وضع تنها بگذاري، اما بعد خودم و اروم ميكنم و ميگم نه حتما تو دختر خوبي ميشي و نميگذاري مامان غصه بخوره.
راستي الان ١٥ روزه كه ماماني اومده پيشمون،
روزها ميريم راه ميريم،از اين بابت خيلي خوشحالم،همش ارزو ميكنم اخلاقت به مامان زرين بره
اخه اون تنها فرشته اي كه سراغ دارم ،مهربونتر از ماماني كسي و تو زندگيم نديدم.
دخترم هميشه بخشنده باش تا همه دوستت داشته باشند.
اون وقت خدا هم از دستت راضي و همه ارزوهات و به زودي برآورده ميكنه. عسل مامان
هيچ وقت خنده از لبات كنار نره،اون وقته كه همه به داشتن دوستي مثل تو افتخار ميكنن و من و ددي هم از خنده تو همه غم و غصه هامون يادمون ميره.
پس اين ٢ درس و هيچ وقت از ياد نبر،خاله نگار و بابايي اون هفته ميرن سفارت براشون دعا كن بهشون ويزا بدن و به زودي بيان پيش ما،همونطور كه براي ماماني دعا كردي.
راستي ميدونستي كه الان ١ كيلو شدي،واااي باورم نميشه
همينجور وول ميخوري جوجه جونم يكم كمتر شيطوني كن كه من هم بتونم شبها بخوابم، از الان وزنت زود زود تغيير ميكنه و فكر كنم شيطوني هات هم بيشتر،اشكال نداره ماماني،تو او تو جات خوب باشه من اين چند ماه و تحمل ميكنم تا زماني كه بياي پيشم و خودم باهات كلي بازي كنم.مامان دورت بگرده،كه اينقدر ماهي زندگي من.
حورااااااااا
خداي مهربونم ممنونم ازت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی